سیاسی و خنده دار
88/3/11 :: 3:52 عصر
توی فرودگاه خیلی معطل شدیم. درست حدس زده بودم
برایم عروسک آورده بودند و خیلی چیزهای دیگر. مثلاً پیرهن و بلیز و تل و تسبیح و آویز
. آن قدر با آن ها بازی کردیم که خسته شدیم.
دیروز برای اوّلین بار توی تیم شنا بودم.
فردا کارنامم را به ما می دهند.
شاید مامانم برایم جایزه بخرد.
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
13489
1
20
من مهمان را خیلی دوست دارم. من تا زه باسواد شدم.
:: لینک به وبلاگ ::
|
:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::
پ .
:: مطالب بایگانی شده ::