سیاسی و خنده دار
89/4/14 :: 7:48 عصر
سلام
می خواهم برایتان ازتابستانم بگویم.
من درتابستان خیلی کارهامی کنم مثل،شنا می روم ، تزئین رو کاشی خردشده، اسکیت
، ادبیات، کامپیوتر
و جعبه سازی.
این ها را در مدسه انجام می دهیم به جز شنا.
آخر کلاس های مدرسه هم آب بازی می کنیم. امروز خیلی بامزه بود.
به خاطر این که خانم مهدوی(ناظم مون) لباس آورده بودو حسابی خیسش کردیم. (با سطل آب)
امروز صبح که می خواستم برم مدرسه مامانم منو با آژانس فرستاد.
خودش امد پایین تا به راننده آژانس آدرس بده. در بالا را بستم و نمی دونستم مامانم کلید نیاورده
مامانم آنقدر عصبانی شد که داشت منو قورت می داد.
در پایین را هم یه دفعه بستم با خودم فکر کردم الان مامانم بیچارم می کنه
فکر کنم مجبور شد زنگ همسایه پایینی را بزنه (اوی طرلان)
فردا یعنی سه شنبه می خواهیم بریم اردو. همیشه سه شنبه ها ما رو یه جا اردو می برن. این دفعه می خواهند ببرنمون باغ کرج
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
13382
15
0
من مهمان را خیلی دوست دارم. من تا زه باسواد شدم.
:: لینک به وبلاگ ::
|
:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::
پ .
:: مطالب بایگانی شده ::