• وبلاگ : سياسي و خنده دار
  • يادداشت : جشن تكليف فيتيله اي
  • نظرات : 2 خصوصي ، 10 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نجوا 
    واي فاطمه خانوم، چه خوب تعريف کرده بودي.
    مامان گل ت قبلاً يه کمي تعريف کرده بودها، اما اين خيلي باحال تر بود، حالا خودِ مامان حتماً اين کامنتم رو ميخونه، ولي جدي خيلي خوب بود. کلي شادي جشن رو حس کردم.
    دست ش درد نکنه، کلي دلم خواست برا منم ازين جشن ها ميگرفتن.
    راستي، خيلي خوبه که دوباره شروع کردي به نوشتن، فقط يه نکته:
    الان که دوباره مينويسي و جشن تکليف هم گرفتي، بازم فاطمه ي کلاس اولي هستي؟
    آهان، تا يادم نرفته بگم، دوستِ مامان خانومي ت هستم و مدتي هست که وصف شما رو شنيدم و الان خيلي خوشحالم که اينجا مينويسي.
    اگه طولاني زدم و خسته ت کردم، ببخش
    پاسخ

    سلام من الان کلاس دومي ام. نه بابا خواهش مي کنم. (گل)
    + خاله هاجر 

    من الان اينطوري ام فاطمه جان

    به خاطر نقاشي

    + خاله هاجر 

    من الان اينطوري ام فاطمه جان

    به خاطر نقاشي

    پاسخ

    واي واي واي.باورم نميشد اين ساعت بياين. اوف.حالا بگو خاله کي مياي خيلي دلم برات تنگ شده (دلم مي خواد عکس بذارم برات ولي نداره)
    + فاطمه 

    سلام

    خوبي فاطمه خانم من دوست خاله زهرا هستم . خيلي خوب مي نوبسي. جشن تكليفت مبارك

    پاسخ

    سلام هم اسم من هستين. مي خوام بتون بگم خاله.سلامت باشي. خدافظ.
    + خاله هاجر 

    به به! سلام فاطمه خانوم.

    بابا چقدر بامزه نوشتي اين مهموني جشن تكليف رو. دوباره داره دلم مي سوزه كه نبودم. بايد بيام لااقل فيلمش رو و عكسهاش رو و كادوهات رو ببينم.

    پاسخ

    سلاااااااام خاله هاجر. خيلي ببخشيد نوشتم و دلت خواست. راستي کي به من نقاشي ياد مي دين؟ همه لو ازمو خريديم.

    سلام فاطمه خانوم

    خب من كه پاي ثابت وبلاگ شما بودم فاطمه خانوم

    نوشتي تعطيل شد ما هم رفتيم.

    آپ مي كني يه خبر به ما بده خانوم نه ساله!

    پاسخ

    سلااام .اووو. ببخشيد که نيومدم بنويسم. ازين به بعد مي خوام بنويسم.باشه خبر مي دم.

    سلام فاطمه خانم گل.من دوست مامان جونت هستم.خيلي خيلي خوبه كه دختري به خوبي و ماهي شما وبلاگ داره.

    موفق باشي.

    پاسخ

    سلام . من قابل ندارم.مي خواين بياين منو ببرين خونتون (اينو فاطمه نمي خواست بنويسه ولي من گفتم جمله بامزه ايه آيکون ماماني که جواب دخترشو تايپ مي کنه )سلامت باشين

    من عروسكم

    عروسك كسي كه پشت پرده است

    دست هاي او مرا درست كرده است

    من عروسكم

    عروسك خدا

    دوست عزيز و كوچك خدا

    يك عروسك نخي كه شب به شب

    توي دامن خدا به خواب مي رود

    روي بال نازك فرشته ها سوار مي شود

    تا دم حياط آفتاب مي رود

    صبح ها خدا به من نان داغ و آفتاب مي دهد

    شب كه مي شود مرا

    توي ننوي سپيد ماه

    تاب مي دهد

    راستي خدا خودش براي من

    يك لباس تازه دوخته

    جاي دگمه هاي آن ولي

    چند تا ستاره كاشته

    يك كمي هم از خودش

    توي جيب من گذاشته

    قلب يك عروسك نخي نمي زند

    ولي خدا

    قلب شد توي سينه ام تپيد

    تيله هاي چشم من

    اشك را بلد نبود

    يك شب او

    قطره قطره از كنار چشم من تپيد

    اين عروسك نخي

    كاردستي خداست

    خنده هاي او چقدر

    مثل خنده فرشته هاست !

    پاسخ

    واي چقدر شعرت خوشگل بود خاله. از کجا ياد گرفتي؟ منم مي خوام ياد بگيرم.منظورت از عروسک کي بود؟

    سلام سلام

    خوبي فاطمه جونم؟

    دلم تنگ شده بود برات.

    اون روز براي من هم يه خاطره خوب بود.

    الهي كه سالم و شاد باشي و يه بنده خوب براي خدا.

    از طرف من، مامانت و ببوس!

    پاسخ

    سلام سلام سلام سلام.منم خيلي دلم تنگ شده بود. حتما مامانمو مي بوسم خداحافظ.